یک شب که داشتم شام برای خودم پاستا درست می کردم و کیفم کوک بود، یهو آخرای کار فازم برگشت و کلی منقلب شدم!
این لحظه جایی بود که رسیدم به بخش آخر سرو غذا که باید پنیر رو به مقدار کافی روی محتویات بشقاب رنده میکردم.
صحنه اینطور بود که قالب پنیر دستم بود و من هی پنیر و میسابوندم به دنده های رنده و همینطور از حجم پنیر کم می شد.
یاد خودم و سجاد رفیقم افتادم که برای اینکه استارت آپ خودمون رو توی این مملکت راه بندازیم، نقش همین پنیر و داشتیم ایفا می کردیم که همینطور رنده می شدیم.
البته دقیقا نمیدونم چقدر از سایزمون باقی مونده تا استارت آپ ادینور رو راه اندازی کنیم. اما همچنان این نهضت باقیه.
فعلا هستیم خدمتتون.
- ۰ نظر
- ۱۰ اسفند ۰۲ ، ۲۱:۳۴