جور دیگر باید دید!
پنجشنبه, ۲۹ شهریور ۱۴۰۳، ۰۴:۴۹ ب.ظ
اولین باری که از یه دختر خوشم اومده بود و یادمه.
وقتی کنارم مینشست من مات و ناشیانه فقط بهش نگاه میکردم.
انگار دارم به اثر هنری میکلانژ زل میزنم. حال و حوصله حرف زدنم نداشتم.
پیچ و تاب موهاش مخصوصا وقتی نور آفتاب بهش میخورد یا توی وزش باد فرمش تغییر میکرد و جذاب بنظر میرسید، عطر تنش وقتی کنارم مینشست، حرکات ظریف دستش وقتی میخواست موضوعی رو با هیجان بازگو کنه، وقتی هم که میخندید انگار یه فرشته هبوط کرده.
اما یه جایی انگار یکی بشکن کوچیکی زد و منو از خواب خرگوشی بیدارم کرد. انگار متوجه شدم اون چیزی که اصله، از دیده پنهانه!
- ۰۳/۰۶/۲۹
سلام. سلام.سلام
یه نگرش نوین به عشق:).