چالش های استارت آپی پروفسور!

اینجا از چالش های روزانه ی استارتاپی که راه انداختیم خاطره تعریف می کنم ...

چالش های استارت آپی پروفسور!

اینجا از چالش های روزانه ی استارتاپی که راه انداختیم خاطره تعریف می کنم ...

سلام خوش آمدید

۲ مطلب در فروردين ۱۴۰۳ ثبت شده است

گاهی وقتا  کلی حرف داری بزنی اما حال حرف زدن هم نداری! یک پارادوکس بی نظیر!

انگار داری آهنگ شجریان گوش میدی و یک ربع اولش فقط هی و های و آوازه و قصد خوندن هم نداره. شاید شجریان هم با آواز می خواست حرفش و بزنه و کلمات قادر به انتقال تمام احساس نبودن!

دیروز تو مسیر پیاده روی از کنار یه گله گوسفند رد می شدم که داشتن تو دشت و سبزه زار چرا میکردن. این وسط یه دونه بز با دهن پر از علف به من زل زده بود. منم همینطور وایستادم رو به رو بهش زل زدم. دو سه دقیقه به همین منوال با زل زدن به هم گذشت.

پیش خودم گفتم نکنه این بزه هم داره با نگاهش با من حرف میزنه مثلا میگه اون چیه که پوشیدی رنگ علفه؟ خوردنیه ؟ یا چرا نمیای با ما علف بخوری خوشمزه ست! شایدم داشت میگفت بیا خریت خودت و تو نگاه من ببین!

من نمیدونم چرا ما باید همیشه حرف بزنیم تا همدیگه رو درک کنیم؟ چرا از بز یکمی سکوت و نگاه کردن به چشم های هم رو یاد نمی گیریم؟ شاید چشم ها دریچه های قلب آدم ها باشن! شاید فقط نگاه کردن به چشم های هم کافی باشه..

 

 

  • ۳ نظر
  • ۱۲ فروردين ۰۳ ، ۱۷:۱۱
  • Ali

یکی از تجربه های کاری بامزه ما که همین چند ماه پیش انجامش دادیم، کار کردن با یک تیم استارتاپی توی کشور افغانستان و شهر هرات بود :)

جمله ی بالا دو نکته ی بامزه هم داشت : یکی اینکه افغانستان و استارتاپ ؟! مگه داریم ؟! و نکته ی بامزه دوم هم اینکه اینبار کارفرما افغانستانی بود و کارگرهاش ما بودیم :))

ولی خب از شوخی که بگذریم خیلی این پروژه سورپرایز های زیادی داشت. از اینکه ما فهمیدیم که چقدر با مردم شهر هرات فرهنگ مشابه داریم. از اینکه هرات معروفه به نگین خراسان و زبان مردمشون فارسی و نزدیک به گویش مردم مشهده تا اینکه مقبره خواجه عبدالله انصاری ( معروف به پیر هرات ) توی این شهره و خلاصه کلی تاریخ در هم تنیده که باعث شد تا حس میهن پرستی ما هم به جوش و خروش بیوفته.

واقعا بحث پول برامون مطرح نبود و این پروژه رو هم با مبلغ کمی قبول کردیم؛ اما همین که می دیدیم داریم از یک گروه نخبه و استارتاپ توی افغانستان حمایت می کنیم و برای آبادانی این کشور یک خشتی روی خشت میذاریم، خیلی لذت بخش بود.

بعد این کار واقعا هوس کردم یک سری به نیشابور و سبزوار و هرات بزنم.. ببینیم در ادامه چی پیش میاد..

لینک کامل این داستان کاری رو میذاریم که تو سایت مون گذاشتیم و من اینجا فقط حرف دلی خودمون رو گفتم:

تولید محتوا برای وب سایت بازار آکیلای افغانستان

 

  • ۲ نظر
  • ۰۳ فروردين ۰۳ ، ۱۷:۳۹
  • Ali