چالش های استارت آپی پروفسور!

اینجا از چالش های روزانه ی استارتاپی که راه انداختیم خاطره تعریف می کنم ...

چالش های استارت آپی پروفسور!

اینجا از چالش های روزانه ی استارتاپی که راه انداختیم خاطره تعریف می کنم ...

سلام خوش آمدید

بازاریابی حاج اکبر!

دوشنبه, ۱۹ شهریور ۱۴۰۳، ۰۱:۳۱ ب.ظ

 

بچه که بودیم تابستونا از سر صبح تا آفتاب صلات ظهر مشغول فوتبال بازی کردن تو کوچه بودیم و تا جایی ادامه می‌دادیم که به شکل و شمایل ذغال اخته تبدیل می‌شدیم و هوس یه کیک و نوشابه تگری از سوپری حاج اکبر می‌کردیم.

 حاج اکبر هم وقتی ما رو تو این وضعیت می‌دید، کیک و نوشابه رو بهمون میداد و می‌گفت پولش رو بعدا رفتین خونه برام بیارین.

سوپری حاج اکبر بین بقیه ی سوپری های توی محل، جایگاه ویژه تری بین مردم داشت. چون همه حس می‌کردیم حاج اکبر عضوی از خانواده ماست و باهاش راحت بودیم. مثلا زمانی که قند و شکر کوپنی میومد، ما بچه ها رو می‌فرستاد دنبال اونایی که هنوز خبر نداشتن این اقلام کوپنی اومده و براشون نگه میداشت. یا همیشه توی‌ کارهای خیر محل پیشقدم بود.

سوپری حاج اکبر برای ما فقط یه فروشگاه ساده نبود و بخشی از اوقات زندگی همه ی مردم اهل محل بود که باهاش سپری میشد و البته که رونق زیادی هم نسبت به بقیه سوپری ها داشت. حاج اکبر سواد درست و حسابی هم نداشت اما شخصیت دوست‌داشتنی و قابل احترامی داشت که در کسب و کارش هم نمود پیدا کرده بود.

سبک و روش حاج اکبر میتونه مقدمه ی هر کسب و کاری برای شروع باشه. اینکه اول به ریشه و اصالت خودمون پایبند باشیم و روی ارزش های درونی خودمون کار کنیم و نتیجه ی این زیبایی و شخصیت خوب رو میتونیم در ادامه توی کسب و کار، روابط اجتماعی، زندگی شخصی و... ببینیم. من اسمش رو گذاشتم بازاریابی حاج اکبر!

  • Ali

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی