بچه که بودیم تابستونا از سر صبح تا آفتاب صلات ظهر مشغول فوتبال بازی کردن تو کوچه بودیم و تا جایی ادامه میدادیم که به شکل و شمایل ذغال اخته تبدیل میشدیم و هوس یه کیک و نوشابه تگری از سوپری حاج اکبر میکردیم.
حاج اکبر هم وقتی ما رو تو این وضعیت میدید، کیک و نوشابه رو بهمون میداد و میگفت پولش رو بعدا رفتین خونه برام بیارین.
سوپری حاج اکبر بین بقیه ی سوپری های توی محل، جایگاه ویژه تری بین مردم داشت. چون همه حس میکردیم حاج اکبر عضوی از خانواده ماست و باهاش راحت بودیم. مثلا زمانی که قند و شکر کوپنی میومد، ما بچه ها رو میفرستاد دنبال اونایی که هنوز خبر نداشتن این اقلام کوپنی اومده و براشون نگه میداشت. یا همیشه توی کارهای خیر محل پیشقدم بود.
سوپری حاج اکبر برای ما فقط یه فروشگاه ساده نبود و بخشی از اوقات زندگی همه ی مردم اهل محل بود که باهاش سپری میشد و البته که رونق زیادی هم نسبت به بقیه سوپری ها داشت. حاج اکبر سواد درست و حسابی هم نداشت اما شخصیت دوستداشتنی و قابل احترامی داشت که در کسب و کارش هم نمود پیدا کرده بود.
سبک و روش حاج اکبر میتونه مقدمه ی هر کسب و کاری برای شروع باشه. اینکه اول به ریشه و اصالت خودمون پایبند باشیم و روی ارزش های درونی خودمون کار کنیم و نتیجه ی این زیبایی و شخصیت خوب رو میتونیم در ادامه توی کسب و کار، روابط اجتماعی، زندگی شخصی و... ببینیم. من اسمش رو گذاشتم بازاریابی حاج اکبر!