چالش های استارت آپی پروفسور!

اینجا از چالش های روزانه ی استارتاپی که راه انداختیم خاطره تعریف می کنم ...

چالش های استارت آپی پروفسور!

اینجا از چالش های روزانه ی استارتاپی که راه انداختیم خاطره تعریف می کنم ...

سلام خوش آمدید

زدن دکمه ی مشتری نما !!

يكشنبه, ۲۰ اسفند ۱۴۰۲، ۰۷:۰۱ ب.ظ

یکی از دغدغه های ما توی تیم تبلیغاتی مون اینه که هر بیزینس آت و آشغالی رو باهاش کار نکنیم. که البته این روند باعث شده بعضی وقتا آخر ماه کفگیرمون ته دیگ بخوره.

مثلا یکیش این بود که طرف عطاری داشت و در کنارش مردم رو هم معاینه می کرد و نسخه براشون می پیچید که تو فلان کار و بکن و بیسار کار و نکن!

آدرس پیج اینستاگرامش رو هم داد که مثلا بررسی کنیم و ببینیم توی زمینه ی تولید محتوا برای پیجش چه کمکی می تونیم بکنیم.

محتواهای پیجش واقعا کرک و پر برامون نذاشت. نصف پست هاش عکس از زبون مردم بود! به این صورت که : ( این عکس زبون بیمارمون عذرا خانومه که رنگ انتهای زبونش زرده یعنی کبد چرب دارن و ما تو نسخه مون این گیاهان دارویی رو باید براشون تجویز کنیم! )

مردک دوزاری با سواد اکابر به چنان اعتماد به نفسی رسیده بود که ابو علی سینا نرسیده بود.

خلاصه ما هم زیاد کشش ندادیم و با زدن دکمه ی ایشون به مسیرمون ادامه دادیم!

 

  • Ali

نظرات (۲)

  • شایان ابر سفید
  • ایکاش این اخلاق و طرز فکر بین تمام شرکتهای ارایه دهنده خدمات تبلیغاتی نهادینه بشه و حاضر نشن به هر قیمتی و برای هر کسب و کاری خدمات ارایه بدن...

    پاسخ:
    امیدوارم
  • ترنم معتضدنیا
  • یادمه قدیما تو محله‌مون یک عطاری بود هر وقت میرفتیم ازش خرید کنیم یکهو موج رادیوییش عوض میشد در باب آخرین اخبار ایران و جهان، مباحث ادبی و.. صحبت میکرد و در تمام زمینه ها خودش رو صاحب نظر میدونست 😂

    پاسخ:
    آدرس بلاگ منو بین بچه های گروه پخش کردین دیگه😅

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی