چالش های استارت آپی پروفسور!

اینجا از چالش های روزانه ی استارتاپی که راه انداختیم خاطره تعریف می کنم ...

چالش های استارت آپی پروفسور!

اینجا از چالش های روزانه ی استارتاپی که راه انداختیم خاطره تعریف می کنم ...

سلام خوش آمدید

۴ مطلب در مهر ۱۴۰۳ ثبت شده است

دیشب یکی از دوستان دانشگاه گیر سه پیچ داده که چرا اینهمه سال سینگل موندی . نمیتونم درکت کنم. برو پیش تراپیست.

یکمی فکر کردم که واقعاً دلیلش چیه که من هنوز سینگل موندم؟!

تهش به این جواب رسیدم که من تنهایی رو به بودن با هر کسی ترجیح میدم..

حقیقتا این رل زدن های مکرر دوستان برام هیچ جذابیتی نداره. بیشتر منو یاد گربه نر روی بالکن میندازه که تو نخ تمام گربه های ماده محله ست!

 

  • Ali

حدود 5 ساله که گیتار خریدم اما درست و حسابی نرفتم یاد بگیرم و در حد دیدن چند تا دوره ویدئویی و دو سه آکورد بسنده کردم.

ولی دیگه جدی شدم برای آموزش. اولین سوالی که درگیرش بودم این بود که چقدر زمان میخواد تا بتونم درست و حسابی گیتار بزنم و کسی بهم نگه صداش و خفه کن سرمون رفت!

خلاصه رفتم سرچ کردم و یه مقاله کلی و خوب برای مدت زمان یادگیری گیتار پیدا کردم.

  • Ali

حدود سه سال پیش یک ساعت برند casio (برند ژاپنی) خریدم که جزو مدل های ارزون قیمت بود. درواقع دنبال ساعتی میگشتم با طرح ساده و کلاسیک و شیک که با استایلم همخونی داشته باشه. البته قیمت مناسب ساعت هم یکی از گزینه های خریدم بود و دوست نداشتم زیاد ولخرجی کنم.

خلاصه دو سه روز پیش به یه ساعت فروشی رفتم تا بند فرسوده ساعتم رو عوض کنم. فروشنده همینکه ساعتم رو دید با یک ادبیات تحقیرآمیز شروع کرد به صحبت کردن که مثلا اینو مگه چقدر خریدی حالا؟ جنس ارزون همینه دیگه و...

تنها چیزی که نظر نداد این بود که راجب بند ساعتم صحبت کنه! خلاصه منم چیزی بهش نگفتم چون به زبان یابو تسلط نداشتم تا باهاش صحبت کنم و گفتم مرسی و زدم بیرون از مغازه ش.

نکته ای که این دوست فروشنده فرسنگ ها باهاش فاصله داشت و نمیدونست این بود که ( تن آدمی شریف است به جان آدمیت )...

 

پ.ن : ما اخیرا یک کانال مجله کسب و کار تاسیس کردیم که نکته های جالب و آموزنده هر کسب و کاری رو به اشتراک میذاریم. لینک توضیحات کامل این کانال رو در ادامه میذارم که مطالعه کنین و اگه دوست داشتین از همین صفحه میتونین به کانال جوین بشین.: لینک صفحه تلگرام

 

  • Ali

امروز مطابق روال پنجشنبه ها با مهدی نشستیم پای شطرنج. همه چی داشت نرمال پیش می‌رفت تا زمانی که مهره وزیرش رو زدم.

یه آهی کشید و از پاکت سیگارش یه نخ وینستون برداشت؛ روشن کرد و یه پک عمیقی زد و گفت نظرت چیه توی بازار فارکس سرمایه‌گذاری کنیم؟

مهدی که توی شطرنج به آخر خط نزدیک شده بود، داشت تقلا میکرد که توی زندگی واقعی به آخر خطش نرسه و با معجزه ای ورق زندگیش برگرده و آسمون ابری زندگیش به آفتابی بدل شه.

گفتم با این زاویه دید و عطش به پول اگه بخوای وارد بشی اسمش قماره نه سرمایه‌گذاری؛ اون چندرغازی هم که ته حسابت داری رو از دست میدی.

البته خودم از تبلیغات بازارهای سرمایه همیشه ناراضی بودم. چرا که مغز محتواهای تبلیغاتی این حوزه، تصویرسازی یکطرفه از یک فرد پولدار با خونه و ماشین لوکس و زندگی لاکچریه. 

همین تصویرسازی کافیه تا برای خودت رویاپردازی کنی و سریع شیرجه بزنی تو آبی که هنوز عمقش و نمیدونی!

 

پ.ن : اگه برای مسافرت میخواین برین لاهیجان و دنبال خرید سوغاتی از این شهر هستین، یک نگاهی به مقاله سوغاتی های لاهیجان چیه؟ بندازین :))

  • Ali